سفارش تبلیغ
صبا ویژن


چشم‌انداز گنگ و خواب گنگ


 

  • چشم‌انداز گنگ و خواب گنگ
    به گزارش مجله فرهنگ و هنر صلح

    «صدای گنگ و چشم‌انداز گنگ و خواب گنگ/ و همهمه که می‌انبوهد/ می‌ترکد
    رویا که تکه تکه می‌پراکند/ بی‌خوابی.»*

    تصویر کردن خشونت، تنهایی، بی‌سر‌انجامی، چشم انداز گنگ و خواب گنگ و تکرار دوباره و صد باره این‌ها بدون اینکه به آن‌ها عادت کنیم با استفاده از کلان روایت‌ها آسان‌تر است. وقتی جنگی در میان باشد، مبارزه و انقلابی در کار باشد یا به هر صورت دیگر داستانی که می‌نویسیم با روایتی بزرگتر که زیستن در بستر آن پیشینه‌ای ساخته، ارتباط پیدا می‌کند، راه ساده‌تری برای آنچه می‌خواهیم بگوییم پیش روی ما قرار دارد. با وجود این، همواره راه ساده‌تر بهترین راه نیست، به ویژه اگر از کج روی منظوری را دنبال کنیم. نویسنده «آنها با شاعری که خیلی دوستش داشتند بد تا کردند» کج روی می‌کند و کج روی او همان تیر دقیقی است که اصابتش به هدف، تماشاگران را به وجد می‌آورد تا سر پا بایستند و بی وقفه او را تشویق کنند.

    مجتبی هوشیار‌محبوب در دومین رمان خود بر تنهایی، بی‌سرانجامی و تکرار تاکید می‌کند. چشم انداز گنگ و خواب گنگ زایشگاه خشونتی است که گاه عریان در کتک کاری‌ها، داد و فریاد‌ها، دعوا‌ها و ... خود را نشان می‌دهد و گاه در خودویرانگری نمود می‌یابد. این وضعیت مولود اتفاقاتی در سطح کلان است که همه از آن خبر داریم. نویسنده از این کلان روایت‌ها چشم پوشی می‌کند و تنها به ایما و اشاره و با زبان استعاری از آن سخن می‌گوید، هر چند این امر قرار نیست به آن شکلی که داستان‌نویسان سنتی به آن علاقه‌مندند به محلی برای کشف و لذت تبدیل شود، بلکه نویسنده این تنها راز را هم بر ملا می‌کند تا خواننده با داستانی کاملا عریان رو به رو باشد.

    یکی از آخرین جملات رمان «آنها با شاعری که خیلی دوستش داشتند بد تا کردند» این است: «رویا نبود پسر.. استعاره بود...». برای نوشتن درباره رمان هوشیار محبوب وقتی قرار است به هسته مرکزی اثر نزدیک شویم شاید بهتر آن باشد که با همین جمله از پایان رمان آغاز کنیم. این رمان بر پایه روایت‌های اول شخص مفرد دو نفر از شخصیت‌های داستان شکل می‌گیرد. آرش و سینا در روایت‌های کوتاه از خود و از چهار شخصیت دیگری حرف می‌زنند که حلقه‌ای دوستانه را تشکیل می‌دهند و در برشی که نویسنده از زندگی آنها زده، قرار است برای چند روز به جایی سفر کنند. «رویا نبود پسر... استعاره بود...» را نقطه به آرش می‌گوید. تقطه شخصیتی خیالی و به بیانی زبان توهم و تخیل آرش است. هم اوست که داستان «برهام12» را برای آرش تعریف کرده یا به عبارت بهتر او را به آن رویا کشانده است؛ «ما پنج نفر، دقیقا نمی‌دانستیم آنجا چه کار می‌کنیم و هیچ نسبتی هم با هم نداشتیم، یعنی نه برادر بودیم، نه رفیق و نه هیچ چیز دیگری؛ رابطه‌ای که بین ما و «برهام 12» هم حاکم بود. هر چه هم فکر کرده بودیم، نفهمیده بودیم که چرا اینجا، در این جنگل هستیم. دور چاه عمیقی که «برهام 12» وسط جنگل برای آب حفر کرده بود می‌نشستیم و ساعت‌ها درباره این موضوع حرف می‌زدیم و فکر می‌کردیم. در نهایت هم به این نتیجه رسیده بودیم که ما پنج تا مرده‌ایم و الان به صورت روح توی این جنگل زندگی می‌کنیم و مساله‌ای نبود که به سادگی از آن مطلع شویم. اما روح هم نبودیم، میوه می‌خوردیم، تنه درخت‌ها را حس می‌کردیم و در برکه کوچه پشت خانه آب تنی می‌کردیم؛ هر چند، بی‌کوچک‌ترین حس شادی یا اندوهی. ولی از طرفی هیچ هویتی هم نداشتیم و هنگامی که زندگی قبلی‌مان را به یاد می‌آوردیم، نام و نشان‌مان را به خاطر نمی‌آوردیم و البته اتفاق‌های غیر منطقی هم که در این جنگل می‌افتاد و ما پیش‌تر از آن غیر واقعی شان می‌پنداشتیم، در این فکر که ما مشتی روح هستیم بی‌تاثیر نبود. اما«برهام 12» ما را بچه‌های خودش می‌دانست.» (آنها با شاعری که خیلی دوستش داشتند بد تا کردند. ص 89)

    در رویای بی سر و ته آرش، آن پنج نفری که نمی‌دانند مرده‌اند یا زنده، فکر می‌کنند برای نجات از وضعیتی که با تنهایی، بی‌سرانجامی و تکرار گره خورده باید خود را توی چاه بیندازند، بلکه به زندگی قبلی خود باز گردند یا وضعیت جدیدی را تجربه کنند. آن‌ها برای عملی کردن نقشه‌شان مجبور می‌شوند «برهام 12» را بکشند و آن وقت سقوط می‌کنند داخل چاهی که عمقش را نمی‌دانند و از سرانجام سقوط در آن اطلاعی ندارند. این همان چیزی است که رویا نیست، استعاره است. از این استعاره باید نقب زد به دنیای واقعی و زندگی شخصیت‌هایی که هوشیار محبوب پرداخته است. در این بین بیش از همه سرنوشت آرش و سینا برای خواننده مهم است. آنها قرار است نسلی را نمایندگی کنند؛ نسلی تنها، بی‌سرانجام و با چشم انداز گنگ و خواب گنگ؛ نسلی که زندگی‌اش مدام تکرار می‌شود، اما این تکرار هرگز به عادی شدن همه چیز برای او نمی‌انجامد.

    سینا دستفروش است و قرار است چند ماه دیگر به سربازی برود؛ اتفاقی که هنوز رخ نداده زندگی او را تحت الشعاع قرار داده است، آنقدر که او از سربازی نرفته‌اش خاطره دارد. اتفاق محتومی که قرار است بیفتد پنجره‌ای رو به او باز نخواهد کرد. او مانند دیگر شخصیت‌های داستان آنقدر زیر بار وضعیت سختی که در آن قرار دارد له شده است که اساسا رویا و هدف روشنی در ذهن ندارد. او کسی است که تنهایی را تحمل می‌کند و برای همین دیگر نمی‌تواند تحمل کند.

    وضعیت آرش از سینا هم بدتر است. نه تنها شغل و درآمدی ندارد که از خانه پدری هم فرار کرده و جا و مکانی برای خوابیدن ندارد. نویسنده سعی دارد این وضعیت برزخی را به سایر شخصیت‌ها نیز تسری دهد. چهار شخصیت اصلی دیگر نیز به گونه‌ای در چنین شرایطی گرفتارند و این را می‌توان از رفتار و گفتارشان فهمید، همانطور که شخصیت‌های فرعی از پدر و نامادری آرش گرفته تا پدر و مادر سینا نیز هر کدام به نوعی درگیر چنین شرایطی هستند. این وضعیت زاینده خشونت است و خشونت در این افراد اغلب به صورت خود ویرانگری بروز می‌کند، اما بیرون از این دایره کسانی هستند که در کوچه و خیابان به قصد کشت همدیگر را می‌زنند.

    «آنها با شاعری که خیلی دوستش داشتند بد تا کردند» تجربه موفق نویسنده‌ای است که سعی دارد چشم انداز گنگ و خواب گنگ را تصویر کند. هوشیار محبوب اگر برای چنین کاری به شیوه‌های مرسوم مانند استفاده از کلان روایت‌ها پناه می‌برد، خاصیت همخوانی فرم و محتوا یا لااقل تطابق کامل این دو را از دست می‌داد. رمان او حکایت کج روی است و نویسنده در این کار از شخصیت‌های داستانش پیشی می‌گیرد و به این اعتبار نوشته‌اش توصیه‌ای جدی به رمان آینده فارسی است.

    *سروده محمد مختاری

    57243

    بازنشر مطالب و اخبار گروه خبری

    پایگاه تحلیلی خبری صلح

    اگر خبر یا گزارشی دارید از بخش خبریار صلح برای ما ارسال نمایید.

    خبریار صلح

    قوانین خبریار صلح

    1. در صورت تمایل اعلام نمایید تا اخبار و گزارش ها با نام خود شما منتشر گردد.
    2. شما می توانید از بخش خبریار صلح، اخبار و گزارش های خود را ارسال نمایید.
    3. شما می توانید اخبار و گزارش ها را به ایمیل solhkhabar@yahoo.com ارسال نمایید.
    4. لطفا در ارسال اخبار و تصاویر و گزارش های خود قوانین و مقرارت را رعایت فرمایید.
    5. از ارسال مطالب خلاف عفت عمومی اکیدا خودداری فرمایید.
    6. از ارسال کاریکاتورهای توهین آمیز یا تصاویر موهن اکیدا خودداری فرمایید.
    7. رعایت کپی رایت در مطالب ارسالی الزامی است.
    8. در صورت مشاهده تخلف پس از تذکر ، حساب کاربر خاطی بلافاصله حذف می گردد.

    گروه وبگردی و خبریار صلح


مشخصات مدیر وبلاگ
لوگوی وبلاگ

بایگانی
عناوین یادداشتهای وبلاگ
لینک‌های روزانه
دسته بندی موضوعی
آمار وبلاگ
بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 44
کل بازدید : 23604
کل یاداشته ها : 11
دوستان

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ